عاشقانه سامان روزگار

بر روی عکس کلیک کنید تا سایز واقی آن راببینید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همین که عطرِ تو یادم بمونه
همین که عکسِ تو باشه تو خونه

همین که حس کنم هستی کنارم

شبایی که کمی دلشوره دارم

همین که با کسی جایی نخندی
همین که چشماتو رو من نبندی

همین که خوب باشه روزگارت
که آروم باشه قلبِ بیقرارت

همین که اسممو هر جا شنیدی
نگی این آدمو هرگز ندیدی

همین که لحظه هاتو شاد باشی
به قولِ بعضیا آزاد باشی . . .

همین که غصه رو هرگز نبینی
مثل دیوونه ها خونه نشینی

خلاصه اینکه حالت خوب باشه
نبینم تو دلت آشوب باشه

خیالم راحتِ دلغُصه هاته
اگه حتی کسی جز من باهاته

گاهی تنهایی اجباریه عشقم
ولی باز زندگی جاریه عشقم

قسم به بغضی که توی صداته
گُلم , غصه نخور , سایه ام باهاته...

                      و اشک...

و خاطراتی مبهم از گذشته

و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام

فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود

خواب کودکانه ی من

و تو ماندی در خاطرم

بی آنکه تو را ..!!!

چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...

بعد از این همه عبورِ کبود،

قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن

را از تو گرفتند ، عشق بورز به آن ها که

دلت را شکستند ، دعا کن برای آنان

که نفرینت کردند

بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست ...